ترجمه از یوسف
استخراج کننده زیرنویس:محمد رضا

ژنرال سادول

فرمانده براتون غذا فرستادن

 

این شراب و غذای گرمو امتحان کنین

دیروز ما دشمن بودیم ولی
الان تغییر کرده

 

من نیونگ سان به شما احترام میزارم

 

لطفا غذا رو بخورین

 

ژنرال،نگاه کن

غذای دیروز دست نخورده باقی مونده

 

خدای من

 

حتی کاسه آب هم هنور پره

ژنرال سادول
شما نباید این کارو بکنین

ژنرال سادول

 

داماد

 

بله

 

چی شده که ناراحتی؟
سادول که تسلیم شده

 

اون مرد استثنایی هستش

 

شما همیشه ارزش مردان قوی رو
درک میکنین

 

ولی میترسم این بار در مورد این مرد
اشتباه کرده باشین

 

درسته سادول مرد معمولی نیست

 

اون چند باری که شکست خورده
کیون هوون

اونو بخشیده

 

داستانشو میدونم

 

سادول هرگز در برابر کسی زانو نمیزنه

 

اون و کیون هوون سوگند برادری خوردن

 

اون ایمانش به کیون هوونو نمیشکنه

مردایی مثل اون خیلی کمن
اون حتی غذا هم نمیخوره

 

بله،اون جنگ جوی بی نظیریه

 

ولی اجازه بدید که بره

 

بره؟

به من گفتن آب هم نمیخوره

 

چه طوری میخواین ذهن مردی که
دوست داره بمیره رو تغییر بدین؟

 

نه،من تلاشمو میکنم

 

اون ارزشی بیشتر از هزار سرباز داره

 

افرادم جمع شدن میخوام به دیدنشون برم

 

خیلی بعیده

 

سادول نظرشو تغییر نمیده

 

اون مرد لجبازیه

اون مرد بی نظیریه پدر

 

همون که خودت گفتی باید ببینم چی پیش میاد

 

ژنرال کیم

بله،فرمانده

 

این یعنی چی؟

ما یک اینو وقتی داشتیم گایدو رو

تسخیر میکردیم بدست آوردیم

 

ساده به نظر میاد
ولی مسئله دیپلماتیکه

 

که بکجه داره انجام میده
یعنی بکجه میخواد

 

روابط دیپلماتیک با این مناطق داشته باشه

 

شگفت انگیزه

 

روابط دیپلماتیک با چنین منطقه دوردستی مثل

 

ووئه از طریق دریای زرد راهی نیست

درسته

 

هم ژاپن و هم ووئه به دریا
دسترسی کامل دارن

واسه همینه که ناجو واسه بکجه ارزشمنده

اینجا تنها برای ارتباط با خارج از کشور

 

که ما نذاشتیم این کارو بکنن

 

بله،واسه همینه که اونها ریسک کردن

 

تا کشورشونو تصحیح کنن

 

کیوون فعلا با نداشتن روابط

 

دیپلماتیک خیلی سردرگمه

بله،واسه مدت زیادی چنین تحت
حکومت تانگ بود

 

که باعث ایجاد مخالفان زیادی شد

 

ما تازه فهمیدیم که بکجه میخواد

 

با ووئه رابطه داشته باشه
کشف بزرگیه

 

ووئه با بسیاری از کشورها در تضاد بود

 

در چین بعد این که تانگ سقوط کرد
در سال 907 به وجود آمد

 

وانگ گان غافل گیر شده بود
که بکجه به سرعت اونجا رو تاسیس کرده بود

 

روابط دیپلماتیک با ووئه برای
آماده سازی برای آینده

 

و اتحاد سه امپراطوری نیازه

 

چین به بکجه و شیلا نزدیک تره

 

هنوز ما اینو فراموش نکردیم

 

خجالت آوره

بله،درحالی که همسایه های ما
دارن روایط دوستانه

 

با کشورهای دیگه ایجاد میکنن
ما داریم خودمونو واسه ماموریت

 

غیر ممکن آماده میکنیم

 

تو ماجین کسی نیست که باهات موافق باشه

 

بیا سراغ موضوع دیگه ای بریم

 

فتح شمال
جز ناامیدی چیزی نداره

من و ژنرال وانگ برای این ماموریت
داوطلب شدیم

 

بیاین از بجث های که به دربار
مربوطه خودداری کنیم

اعلیحضرت به خوبی میدونن
روابط صلح آمیز بهتر از

 

درگیری های خصمانه است

 

با این حال کشور نمیتونه دوست
همیشگی داشته باشه

 

همون طور که به اعلیحضرت گزارش دادم

 

بکجه هنوز این جنگو تموم نکرده

 

همون طور که حرفشو زدیم ارتش
کیون هوون تو موجین جو داره سازماندهی میشه

 

لطفا تو انجام وظیفه تون دقت کنین

 

بله،فرمانده

 

چه قدر طول میکشه

 

جنگ جو های سانگ جو به اینجا بیان؟

 

چه طور ممکنه چنین
اتفاقی افتاده باشه؟

 

پانصدنفر کشته شدن هزار پانصد نفر مجروح شدن

پس سه هزار نفر باقی مونده کجان؟

ارتش ما 5هزار نفری بوده

 

سادول اسیر شده

 

ما اینجا نشستیم هیچ کاری نمیکنیم

 

من دستور دادم نیروها رو سازماندهی کنین

 

اعلیحضرت،خواهش میکنم صبر داشته باشین
منتطر زمان مناسب بمونین

 

الان اعتماد به نفس دشمن به اوج خودش رسیده

من ازت میخوام دنبال زمان مناسب باشی

 

میگی زمان مناسب؟

زمان بهتر؟
ما زمانی نداریم

 

زندگی برادرم سادول تو خطره

 

خواهش میکنم صبر داشته باشین
اعلیحضرت

 

اعلیحضرت،فعلا زمان مناسبی نیست

 

خواهش میکنم این کارو
به تاخیر بندازین

 

هرگز تجربه چنین شکستی رو نداشتم

که این طور تحقیر بشم

این طور ترسو باشم

 

..برادرم سادول
من باید نجاتش بدم

 

پادشاه گونگ یی باید خوابیده باشه و
به ریش من میخنده

 

تخقیر شدیم

 

وای بر ما

 

...بدتر شده

..همین طور بیماری داره بدتر میشه

دردی نیست این نگرانم میکنه

 

این اضطراب و نگرانی هایی که دارم

 

مشکل منه

 

ولی من یک مایتریام

مایتریای بزرگی که این کشورو برپا کرده

 

ما باید از چی بترسم؟

ولی من میترسم،از همه چی میترسم

 

چوی یونگ

بله،اعلیحضرت

 

بطری خالی شده
بهش نیاز دارم

 

برام چندتای دیگه بیار

 

بله،اعلیحضرت

 

من توانایی شو دارم؟

 

واقعا میتونم شمالو فتح کنم؟

 

تو این وضعیت چه طور ممکنه؟
ولی من میتونم

 

فقط من ,گونگ یی میتونه این کارو بکنه , فقط من

 

با این علائمی که داره بدتر میشه چی کار کنم؟

 

سلام؛وزیر ارتش

من آمدم

اعلیحضرتو ببینم

ورودمو اعلام کن

 

اعلیحضرت
وزیر ارتش اینجان

 

اعلیحضرت،وزیر میخوان شما رو ببینن

 

بیاتو

 

این چیه؟

 

گزارشی از ناجو

 

اعلیجضرت شما امروز خوب به نظر نمیاین

 

من؟

 

چرا خوب نباشم؟

من به خاطر پیروزی ای که داشتیم
با شراب جشن گرفتم

بله

 

گزارشی از ناجو

 

نوشته که ارتش

 

کیون هوون تو موجین جو واسه یک حمله ی
دیگه آماده میشه

 

بله،اعلیحضرت

 

ولی جنگ که دوباره شروع نشده

 

نه،ولی ژنرال وانگ پیشنهاد کرده که
تو ناجو باقی بمونه

 

تا وقتی همه چی به حالت عادی برگرده

 

من مخالف نیستم ولی اول باید
به پایتخت برگرده

و دستآوردی که بدست آورده
رو توضیح بده

 

شاید

احضارش کن

بگو اون سادول رو هم همراه خودش بیاره

اون باید مردایی مثل ته پیونگ و نیونگ سانو

که شایستگی بی نظیری از خودشون نشون دادنو
به اینجا بیاره

 

بله،اعلیحضرت

 

بله،چیزهایی که وانگ گان نوشته
به من آرامش میده

 

چه حسی داری اون بشه

رئیس نگهبانان سلطنتی؟

 

نظرت چیه؟

 

اعلیحضرت،ژنرال وانگ مرد شایسته ای هست

ولی من هنوز از شرایطی که بی ثباته ترس دارم

مدیریت داخی و نظامی میتونن

 

با وانگ گان همکاری داشته باشن

وزیر

بله،اعلیحضرت

میخوام به جایی که این یکی رو بفرستی

خودت شخصا به ناجو پیش
ژنرال وانگ بری

میخوام از اون قدردانی کنم

 

بله،اعلیحضرت
این کارو میکنم

مدتی زیادی گذشته
دلم برای برادر گان تنگ شده

 

تو آزادی
میتونی بری

 

نه

 

نمیتونه این اتفاق بیفته

 

گفتی وزیر ارتش به ناجو میره؟

 

بله،ملکه اون میره تا ژنرال وانگ برگردونه

 

ژنرال باید وقتی همه چی درست
شد برگرده

 

ولی چرا وزیر شخصا داره به اونجا میره؟

 

اعلیحضرت میخواد برادر قسم خورده اش
مورد تمجید قرار بده

 

بهم گفتن نوشیدنش بدتر شده

 

بله،ملکه

 

میترسم بیماری اون بدتر بشه

 

آشیزخانه سلطنتی امروز سومین
بطریه که به اعلیحضرت میده

 

هیچ راهی برای درمان بیماری شون وجود نداره؟

 

پزشک خوبی تو این کشور وجود نداره؟

 

دلایل زیادی برای نگرانی وجود داره

 

پدر شما داره مداوم محقق

اجیته رو ملاقات میکنه

 

چی؟

کشور سردرگمه و مقامات هم احتیاط میکنن

 

عاقلانه نیست تو چنین زمانی با

 

مقامات ملاقات کنن

 

البته

 

از کی پدرم این کارو میکنه؟چرا؟

شاید بهتره باهاش حرف بزنین

من خیلی نگرانم

 

بله،این کارو میکنم

 

وزیر ارتش داره به ناجو میره؟

 

بله،ارباب

 

هدفش چیه؟

 

اون به عنوان فرستاده ویژه برای ستایش
کارهایی که ژنرال وانگ

 

انجام داده میره

 

دنیا داره به نفع ژنرال وانگ میچرخه

 

ما باید کارمونو سریع تر پیش ببریم

 

چه طوری؟

 

اعلیحضرت بیماری داره که درمانی توش نیست

 

و وانگ گان داره جاشو میگیره

 

نه،نمیزارم همچین اتفاقی بیفته

من میخوام تغییراتی تو ارتش و

 

ادرات دولتی به وجود بیارم

 

در حال حاضر بسیاری از بومیان
چونگ جی رو تو بخش های مختلف قرار دادیم

ولی اگه میخوایم کارهای بزرگی انجام بدیم باید

 

تو ارتش قدرت داشته باشیم

 

چیزی که میخوایم قدرته
منظور من ارتشه

حق با شماست

 

من میخوام کاپیتان ییم رو تو ارتش ببرم

 

و مردایی مثل ایپ جیون و شین بانگ
هم جز

 

نگهبانان سلطنتی و دادگستری قرار میدم

ارتش و قانون این دو قدرتو تشکیل میدن

 

بله،موافقم

 

هیچ چیز بدون قدرت ممکن نیست

 

شما مرد شگفت انگیزی هستین،محقق اجیته

 

ممنونم

 

حالا ما باید با هم همکاری کنیم

 

این مسیر ما برای زنده موندنه

 

شین بانگ،محقق اجیته از برنامه های جدید خبر داد

 

به خوبی آگاهم

 

میخواد کاپیتان ییم رو ببره تو ارتش

 

نه تنها این ،بلکه داره گروهی مستقل

 

از بومیان چونگ جو تشکیل میده
من خیلی نگرانم

 

بالاخره این حرفا جایی درز میکنه

دقیقا نگرانی منم همینه

 

من میترسم اعلیحضرت ذهن ما رو بخونه

 

خیلی ها به خاطر همین زندگی شونو از دست دادن

 

محقق آرزو داره دنیایی با
بومیان چونگ جی بسازه

 

منظورت چیه؟

 

اولین میخواست ژنرال وانگ کشورو

 

بدست بگیره
ولی حالا هم داره

 

با پدر بزرگ شاهزاده ها ملاقات میکنه

 

مشاور و نگهبانان سلطنتی خیلی مراقب هستن

یک اشتباه میتونه به قیمت تموم شدن
زندگی خودمون و خانواده مون تموم بشه

 

درسته
ما باید مراقب باشیم

 

بهتره از محقق اجیته فاصله بگیریم

 

منم همین فکرو میکنم

 

اجیته و ارباب کانگ؟

 

بله مشاور،من میترسم اونها توطئه ای
تو سر داشته باشن

 

ارباب کانگ هوش چنین کاری رو نداره

 

ولی اونا زیاد همو ملاقات میکنن

 

شاید طمع قدرت داره میخواد از
طریق اجیته بهش برسه

 

اون دلیلی برای نگرانی نداره

 

ولی محقق اجیته تعداد زیادی از

 

بومیان چونگ جی رو تو بخش های
مختلف قصر قرار داده

 

اجیته منبع شرارته

 

هیچ کس نمیدونه تو قلبش چه خبره

ولی من هرگز اونو نادیده نمیگیرم

 

باید از نزدیک حواس مون بهش باشه

 

بله،مشاور

 

وانگ گان هم مشکله

 

اون پیروزی غیر ممکنی تو ناجو بدست اورد

اعلیحضرت هر روز اسمش سر زبونشه

 

وانگ گان تهدیدی بزرگ تر از اجیته است

 

هرگز نباید ازش غافل بشیم هرگز

 

اعلیحضرت وزیر ارتشو پیش گان فرستاده

دلیلش چی بوده؟

اون فرستاده از کارهایی که انجام داده

 

تمجید و ستایش کنه

شگفت انگیزه

کسی تاحالا این طور تحسین نشده

 

اعلیحضرت دستور داده وزیر بره

تا پسر عمو مدتی کوتاهی استراحت کنه و
به اینجا برگرده

اوه خدای من خوشحالم اعلیحضرت همچین فکری کرده

 

بله

 

گان نزد اعلیحضرت خیلی محبوبه

 

بله البته،اونها برادران قسم خورده هستن

 

دیونگ هم برمگیرده

مطمئنم که میاد

 

ما سال نو رو تو ناجو هستیم

قطعا جشن متفاوتی میشه

 

اولین روز سال تو ناجو همسرم

 

این سوپ مخصوصو براتون آماده کرده
پس لذت ببرید

لطفا ببرین من برای همه شما آرزوی سلامتی میکنم

 

سوپ

 

یاد خونم میفتم،فرمانده

خوش شانس هستیم که میتونیم
بیرون خانه سوپ بخوریم

 

بله موافقم

 

بیاین بخوریم

 

ممنون

 

خانم دویونگ،این غذاها به نظر فوق العاده میان

 

خوشمزه و لذیذ هستن

 

لذت ببر،زنرال

ممنون

 

دامپلینگ و کیم چی

منشا عشق توی سه امپراطوری ثبت شده

 

پس از یک طوفان در دریا

 

ژوگ لیانگ از مواد غذایی ای استفاده کرد که

 

به وسیله سر انسان شکل داده شد و
از این رو دامپیلینگ به وجود امد

 

و انواع کیمچی ها مورد استفاده قرار گرفت

 

از تاریخ چوسان باستان تا شیلا ادامه داره

 

در این دوره با ایجاد ناباک دونچیمی و کیمچی
به وجود امد

 

ژنرال سادول غذا میخوره؟

 

امروز سال جدیده

من چندین بار بهش سر زدم
ولی دست بردار نیست

همون طور که قبلا گفتم کاری نمیکنه

بیایم از غذا لذت ببریم

 

بخورین،فرمانده

 

ژنرال سادول
امروز سال جدیده

لطفا غذایی که فرمانده فرستادن بخورین

 

ژنرال سادول

 

ما به درخواست شما امدیم،اعلیحضرت

 

همه خبر دار شدن
دستور صادرو کنین

 

اعلیحضرت،شنیدم ژنرال سادول اسیر شده

به ما دستور بدین تا اونو نجات بدیم

به من این اجازه رو بدین

 

من اونو برمیگردونم،اعلیحضرت

 

نه،ژنرال نباید زیاد عجله کنیم

 

هر چند سربازها تقویت شدن

 

ولی هنوز وقتش نیست

 

نیروهای ما سه هزار هستن
چرا میگی وقتش نیست؟

ژنرال سادول برادر قسم خورده اعلیحضرته

 

باید نجاتش بدیم

ولی روحیه دشمن عالیه
درحالی که روحیه ما صفره

قدرت نیروی دریایی ما کاملا از بین رفته

 

من در معرض خطر هستیم

اعلیحضرت،بعضی مواقع لازمه کاری نکنیم

 

این همون زمانه

 

من خیلی متاسفم،ولی از شما میخوام
به پایتخت برگردین

برگردم؟به پایتخت برگردم؟

 

خیلی بی رحمانه است

برادرم سادول تو اوج ناامیدی منتظر منه و تو

 

ازم میخوای برادرمو ول کنم؟

 

میدونم ناراحیتن،اعلیحضرت

ولی چاره ای نداریم
خواهش میکنم این کارو بکنین

نمیتونم هرگز

 

من انتقام این تحقیرو میگیرم و سادول رو نجات میدم

 

این وظیفه من به عنوان برادر و پادشاهه

 

نیروها رو سازمان دهی کنین و
برای حمله آماده بشین

 

من عقب نشینی نمیکنم،فهمیدین؟

 

بله،اعلیحضرت

 

نمیتونم،نمیتونم این کارو بکنم

 

برادر گرامی من وانگ گان

 

ما شما رو برای پیروزی که بدست
آوردین ارج مینهیم

 

شما یک بار دیگه کشورو خوشحال کردین و

 

قدرت و اقتدار مون رو به دنیا نشون دادید

 

این یک رویداد لذت بخشه و تایید میکنه
که دل های ما با هم یکیه و

 

هیچ کس نمیتونه غرور ما رو بشکنه

 

پاداش های ویژه ای برای شما و مشاور

 

ته پیونگ و ژنرال نیونگ سان برای
خدمات فوق العاده شون داده میشه

 

شما با اون دو مرد شایسته به پایتخت برگردین

 

و ژنرال دشمن رو هم با خودتون بیارین

 

من وزیر ارتش رو فرستادم تا از نزدیک

 

به خاطر تلاش هاتون از شما تشکر کنه

 

اعلیحضرت ممنونم

 

زندگی اعلیحضرت طولانی باد

 

این جنگ هنوز تموم نشده

 

احضار شدنم باعث شده نگران بشم

 

دستور اعلیحضرته
چاره هم داری؟

 

من از دیدن شما خوشحالم

 

ولی منطقه هنوز امن نیست

اعلیحضرت از شرایط آگاه بودن.

 

شما باید دستورو قبول کنین

ولی اینجا ممکنه مکان امن تری
نسبت به چول وون باشه

حق با شماست،ارباب
چول وون اصلا امن نیست

اعلیحضرت هم کاملا خسته به نظر میرسه

 

بیماری شون چه طوره؟

 

بیماری غیرقابل درمانه
پارک یو از چول وون رفته

 

تا استاد پزشکو پیدا کنه

 

مشاور خیلی از ایشون مراقبت میکنن

 

ولی پزشک ها کاری نمیتونن بکنن

شرم آوره ولی فعلا کشت و کشتار از بین رفته

 

کسی نمیدونه کی میخواد دوباره منفجر بشه

 

ژنرال وانگ

 

بله

 

اعلیحضرت به شما نزدیکن

نظر منو در مورد انتصاب شما به عنوان

 

نگهبان سلطنتی پرسید

 

منو برای این کار انتخاب کردن؟

 

این بالاترین مقام در بین اعضای شوراست

فکر میکنم داره تغییراتی تو

 

ساختار دولت به وجود میاد

من برای چنین موقعیتی مناسب نیستم

 

آماده سازی برای فتح شمال چی میشه؟

 

صرفا فقط یک نمایشه

 

چه طوری میتونیم به شمال بریم وقتی

 

اطراف ما رو جنگ فرا گرفته؟

 

فقط یک رویاست

من چاره ای جز اجرای حکم سلطنتی ندارم

 

ولی اینجا چی میشه؟

 

شما میتونین سفر کنین
چون سرعت تون بیشتر میشه

 

من اینجا میمونم
جنگ تموم نشده

من اینجا میمونم تا حمایت اربابانو

 

از دست ندیم

 

بانوی من شما ممکنه زره نپوشین

ولی شما واقعا یک جنگ جو هستین

 

بله،همین طوره

جیب من هرگز به خاطر دخترم پر نمیشه

 

همش میگه باید برای اربابان خرج کنم

 

اون هرگز منو ول نمیکنه

 

من نمیتونم دستور اعلیحضرتو
به تاخیر بندازم

لطفا برای رفتن من آماده بشین

 

بریم

 

بله

 

چه اتفاقی میوفته اگه نتونین از چول وون برگردین؟

مظنورت چیه؟

کی میدونه اعلیحضرت به چی فکر میکنه

ما باید با چیزهایی که پیش میان
مقابله کنیم

خب،پس وقتی برگشتم شما رو میبنم

سلام منو به خواهرها برسون

با خیال راحت برگرد

 

اونو ببرین

 

با رفتن ژنرال وانگ انگار من بیمار شدم

فقط اشاره به چول وون منو عصبانی میکنه

من شما رو سرزنش نمیکنم

به هر حال با سادول احساس همدردی میکنم

اون مرد تو چند روز گذشته
دست به آب و غذا نزده

من اونو به عنوان سرباز تحسین میکنم

اون مرد پر افتخاریه

 

من کاملا تحت تاثیر قرار گرفتم

 

دلیل این که کیون هوون از موجین جو عقب نشینی

نمیکنه همینه

بله،سادول و کیون هوون برادران قسم خورده هستن

 

وقتی بفهمه سادول به چول وون

برده شده عصبانی میشه
این چیزیه که منو نگران میکنه

 

ژنرال وانگ

 

اه،ژنرال نیونگ سان بهم گفتن

 

شما سادولو دستگیر کردین

 

بله،اون ممکنه دشمن باشه

ولی مردی قابل تحسینه

 

بله،باید بهش اجازه بدن تو ناجو بمیره

 

از همین ترس دارم

 

بزرگ ترین نعمت واسه سرباز اینه که
مثل یک سرباز بمیره

 

احساس بدی دارم

شنیدم غذا هم نمیخوره

ما هم مثل اون سربازیم
کسی نمیتونه

 

یک روز کفش خودشو پیدا کنه

 

ما همه کار باید انجام بدیم
تا با احترام باهاش رفتار بشه

 

...پایان من نزدیکه

..زندگی پنجاه سالم داره پوچ تموم میشه

 

فایده زندگی چیه؟

وقتی من به عنوان یک مرد وفادار

 

به استادش خدمت کردم
دیگه باید چی کار کنم؟

 

..هرگز نمیدونستم زندگی اینقدر کوتاهه.

 

اعلیحضرت

 

استاد و برادر ابدی من

 

خواهش میکنم منو ببخش

 

لطفا این بنده ناچیز ببخشو

 

نتونستم وظایف مو انجام بدم

 

منوببخشین،اعلیحضرت

 

چی گفتی؟

 

تکرار کن
الان چی گقتی؟

یک کشتی همراه با سادول بندر گئوم سونگو ترک کرده

 

گئوم سونگو ترک کرده؟

 

گفتی اونها سادول رو بردن؟

بله،اعلیحضرت

 

سادول...سادولو با خودشون بردن

 

منظورت این که گونگ یی گفته بیارینش؟

متاسفم اعلیحضرت
نمیدونم چه طوری ابراز پشیمانی کنم

 

نه،نمیشه همچین اتفاقی بیفته

 

نمیتونم اجازه بدیم سادولو ببرن

اون برادرمه
برادر

 

وزیر

بله،اعلیحضرت

شنیدی؟

 

سادولو بردن

 

اون با یک کشتی با سربازهای دشمن به چول وون رفته

 

شنیدی؟

بله،اعلیحضرت
معذرت میخوام

 

متاسفیم،اعلیحضرت

نباید همچین اتفاقی بیفته

 

دستور آماده سازی بدین

من گئوم سونگ میگیرم
به سمت ماجین میرم

شنیدین؟

 

دستورو صادر کنین
ما به ماجین میریم

ترجمه از یوسف
استخراج کننده زیرنویس:محمد رضا
تلگرام:wanggun2000